۱۷ خرداد است. امشب شام ندارم. هیچ بهانه‌ای هم برای فرار از آشپزی ندارم. پس تنها فرصت ممکن برای نوشتن  دقیقن همین الان است.

 

افکارم تا حدی متلاطم و هرز شده‌اند. به دلیل جاگذاشتن هنزفری در اداره که امیدوارم واقعا همین‌طور باشد، نتوانستم مراقبه دلچسبی داشته باشم. دخترم ناگهان دیشب تب کرد که تا همین لحظه هنوز کمی داغ و بی‌حال است. خوشبختانه تبش بالا نیست. اشتهایش هم کمی بهتر شده است.

 

خیل خب، ذهنم درگیر است. اگر نتوانم آن را کنترل کنم یواش یواش سر و کله افکار بدردنخور قبلی پیدا می‌شود. از همین الان حضور دزدانه و سرک‌کشیدن‌های موزیگرانه‌اشان را می‌توانم حس کنم.

 

 

برای مهار ذهنم از افکار مزاحم چند صفحه‌ای کتاب خواندم. داشتم با خودم فکر می‌کردم که کتابخوانی یکی از عادتهایم شده و جایش را در بین دیگر کارهای روزانه‌ام باز کرده است. وقتی کتاب می‌خوانم احساس می‌کنم زمانم را نه تنها هدر نداده بلکه جایی پس‌انداز کرده‌ام. شاید نگاه احمقانه‌ای باشد اما بهرحال من کتاب‌خواندن را به چرخ‌زدن در اینستاگرام ترجیح می‌دهم. روزهایی که بر وسوسه گشتن در اینترنت و شبکه‌های مجازی غلبه می‌کنم، حس بهتری نسبت به خودم دارم. انگار آدم مهم و ارزشمندی هستم. البته کم نیستند روزهایی که وقت زیادی را انجا بدور می‌ریزم.

 

راستی ارزش آدمها به چیست؟ چرا برخی تا حد میلیاردها نفر طرفدار دارند. گروهی خواننده کره‌ای در سالهای اخیر تبدیل به معروفترین و موردتوجه‌ترین افراد برای نوجوانان در کل دنیا شده‌اند. حتی خیلی‌ها را علاقمند به یادگیری زبان کره‌ای و شرکت در کنسرت‌هایشان کرده اند. حتی در بین مذهبی‌ترین و سنتی‌ترین خانواده‌های ایرانی این میل و رغبت راه پیدا کرده است. چه ویژگی مثبت و جذابی باعث کشش این تعداد انسان به سوی این گروه چند نفره شده است؟

 

ما در کشورمان هیچ گروه یا شخصی را نداریم که تعداد زیادی از افراد جامعه را به سمت خودش بکشاند و تا این حد تبدیل به الگو و اسطوره شود.

جای خالی چنین نقاط کانونی و الگوهایی را در بین فرزندان ایرانی می‌بینیم. دیگر آن چه ما برایش ارزش قائل بودیم وتوجه نسل پیش از ما را به خود جلب می‌کرد برای نسل جدید قابل هضم و جذاب نیست.

 

نسل جدید بدنبال تنوع و هیجان است. عنصری که بین اسطوره‌های قدیمی کمرنگ و ناچیز است.

 

 

اما نکته قابل تامل در مورد این گروه پرطرفدار موسیقی کره‌ای که به شهرت جهانی رسیده است، میزان توجه و تمرکزشان به صورت حرفه‌ای بر روی یک مهارت خاص است. گروههای موفق جایی برای وقت‌گذرانی و کار دلبخواهی نیستند. وقتی در مورد این گونه گروههای معروف جهانی می‌خوانیم می‌بینیم، رمز موفقیتشان در تلاش همه روزه، بی‌وقفه و سخت و گروهی خلاصه شده است. این افراد با جدیت تمرین می‌کنند. افراد کم‌طاقت و ضعیف زیر بار فشار روانی و جسمی حاکم در این گروهها کم آورده و میدان را خالی می‌کنند.

 

 

فرزندان ما موفقیت، شهرت و ثروت این افراد را می‌بینند اما آیا حاضر هستند سالها قید استراحت و تفریحشان را بزنند. می‌توانند مشقات کار سخت گروهی‌، کم‌خوابی، تمرینات فشرده بدنی و آموزشهای سنگین را تحمل کنند؟

 

 

خودمان به عنوان والدین آنها چطور؟ چقدر حاضریم از استراحت و تفریحمان برای یادگیری و پیشرفتمان بزنیم؟

 

جواب این سوال میزان میل و رغبت ما برای تغییر و رسیدن به موفقیت را نشان می‌دهد. مثلا حاضریم برای تمرین روی یک مهارت تا مدتی قید شبکه‌های اجتماعی، تماشای بازی مورد علاقه یا سریالهای تلویزیونی یا هر چیزی که واقعا به آن علاقمند هستیم را بزنیم. می‌توانیم چیزی که واقعا به عنوان تفریح از آن لذت می‌بریم را تا مدتی کنار بگذاریم؟

 

 

 

در واقع رمز ماهر‌شدن در یک زمینه خاص، توانایی افراد در این چشم‌پوشی‌کردن‌هاست. گذشتن از لذت امروزدر ازای کسب مهارت و خاص‌شدن در یک زمینه نسبت به دیگران است که، افراد معدودی را به مقامها و جایگاههای ویژه کشوری و جهانی می‌رساند.

 

البته اگر ما در این مورد مشکل داریم این بدان معنا نیست که باید همین‌جا تلاش برای تغییرات مثبت و رسیدن به یک هدف خاص را ببوسیم و کنار بگذاریم. اگر نمی‌توانیم از فکر تماشای مسابقه فوتبال بگذریم و کتاب تخصصی امان را بدست بگیریم، می‌توانیم با کنار‌گذاشتن و حذف تفریحات کم‌اهمیت‌ترمان شروع کنیم.

مثلا در قدم اول سعی کنیم کار بیهوده، اما عادت‌گونه‌ای که فشار روانی زیادی به ما وارد نمی‌کند را کنار بگذاریم. مثلا برای یک مدت محدود. مثل خاموش‌کردن موبایل فقط به مدت نیم ساعت و پرداختن به یادگیری و انجام کار و مهارت ضروری مورد نظرمان.

 

 در حقیقت سنگ بزرگ علامت نزدن است اینجا کاملا مصداق دارد. ما نمی‌توانیم یکباره عادت به تماشای یک برنامه خاص را که سالیان سال است دنبال می‌کنیم یا هر نوع رفتار دیگری که به شکل عادت در ما در آمده و از اهمیت ویژه‌ای برایمان برخوردار است را از زندگیمان حذف کنیم. برای افزایش میل و رغبت به تغییر در مراحل نخست از عادتهای کم‌اهمیت‌تر و راحت‌تر برای شروع، کمک می‌گیریم.

وقتی ذهن ما ببیند که توانستیم یک کار همیشگی را برای مدتی کنار بگذاریم، آن وقت برای پذیرش حذف عادتهای بزرگتر و قویترمان آماده‌اش کرده‌ایم.

راستی موبایلم کجاست؟