وقتی قبل از برداشتن گام بعدی در رسیدن به هدفتان، خود را در حال تعلل مییابید، مقصر شمردن پرمشغلهبودن یا همکاری نکردن دیگران آسان است. حدس بزنید اصل قضیه از چه قرار است؟
بنویس تا اتفاق بیفتد “هنریت کلاوسر”
حتما برای شما هم اتفاق افتاده که انحام یک کار ضروری و موثر برای رسیدن به موفقیت را به تاخیر انداختهاید. تعداد زیادی از ما کار مهم و واجبی را با علم به تاثیرگذاری عمیقش در رسیدن به اهدافمان به آینده موکول میکنیم. بهانههایی چون مشغله زیاد، کمی وقت، شرایط اقتصادی، محدودیتهای فردی و اجتماعی و موانع بیرونی را عامل پافشاری در تعلل بیجایمان میشماریم.
اما چرا با وجود آگاه بودن از ضرورت انجام یک کار همچنان وقتمان را با بهانهها تلف میکنیم؟
درمان این درد فراگیر این گونه است که باید ریشه اصلی شک و تردید که علت اصلی تاخیر در عملی کردن کاری مهم است را پیدا کنیم.
تا زمانی که علت پایهای و مهم این شانهخالیکردنها پنهان باشد همچنان بهانهها به قوت خود پابرجا خواهند بود. صد البته که متضرر نهایی کسی نیست جز ما که با دست دست کردن و فرارکردن مانع تحقق اهداف و آرزوهایمان شدهایم.
چند راه برای کشف مانع یا موانع اصلی و اساسی وحود دارد.
۱
اول این که از یک مشاور خبره کمک بگیریم. مشاور و متخصص با پرسشهای دنبالهدار ما را به حرفزدن و ابراز کردن وامیدارد.
وقتی آزادانه و بیپروا در مورد دلایل امتناع و تعلل از کاری را بیان میکنیم لایههای متعدد و حاشیهای که مانع وضوح علت اصلی میشوند، کنار زده میشوند.
درست مثل روفتن و پاک کردن لایههای روهم و قدیمی از گرد و غبار و چرک از سطح تابلویی که تصویرش زیر حجم فشرده آلودگیها از نظرها پنهان شده است.
اما باز با وجود این که همه ما میدانیم مراجعه و دریافت راهنمایی از مشاورین تا چه اندازه میتواند در رفع ابهامات و ترسهای ما موثر باشد، جمع قابل توجهی از ما از این کار خودداری میکنند.
اغلب ما فکر میکنیم آن چه راکه یک مشاور به ما ارائه میکند خود میدانیم.
به سخن دیگر رجوع به فردی کاربلد و کسب مشاوره نیز، ممکن است به مدتها بعد موکول شده و خود بعنوان سدی جدید عمل کند.
۲
اما راه دیگری هم هست که آسانتر، دمدستتر و کمهزینهتر است. در عین حال در بیشتر مواقع نتایج حاصل از آن با بهرهمندی از دانش و تخصص مشاورین برابری میکند.
این راه سادهی وضوح علت با کمک نوشتن است.
نوشتن راهی آسان و زودبازده برای ماست تا بفهمیم در زندگی درمقابل چه چیزی مقاومت میکنیم؟ پاشنههایمان را کجا به زمین میکوبیم؟
وقتی شروع به نوشتن میکنیم دلایل بیمیلی خود را میشماریم.
دلیل این که پیشروی نتیجهبخشی را شاهد نیستیم چیست؟
چه موانعی درذهنمان جلوی تحرک و اقدامکردن را در ما گرفتهاند؟
کدام باورها باعث ترس، شک و تردید ما شدهاند؟
بیوقفه هر آن چه که به ذهنتان میرسد را بنویسید. شاید دلیل اصلی ترس از شکست باشد. یا مشغله زیاد یا حتی صحبتهای چند ماه قبل پدرتان درمورد موضوع مد نظر شما.
نکته اینجاست که تا زمانی که نمینویسیم ریشه عمیق مشکل ناپیدا خواهد ماند. با نوشتنِ بدون محدودیت است که حقیقت آشکار میشود.
قدرت حقیقت در آزادسازی است. وقتی علت آشکار میشود ذهن ما آزاد میشود. احساس میکنیم بار سنگینی که مدتها بدوش کشیدهایم زمین گذاشتهایم. در قلبمان احساس سبکی و رهایی میکنیم. حال برای برطرف کردن مانع اصلی آمادهایم.
قسمت خندهدار ماجرا اینجاست که وقتی جهره واقعی مشکل هویدا میشود از خودمان بخاطر ترس و وحشتی که از آن داشتیم خجالتزده میشویم. چرا که در کمال ناباوری در اغلب موارد متوجه میشویم حریفی که ما در خیال و ذهنمان پروراندهایم شبهی بیدست و پا بیش نیست.
افراد زیادی هستند که در مقابل یک سری عادتها یا ارتباطات و اتفاقات مقاومت میکنند. شما نوشتن رو راهی ساده بیان کردید. برای من هم نوشتن از گرههای زندگی سادهست؛ اما خیلیها هستند که نوشتن از کوچکترین مسائل و اتفاقات براشون سخته. میگن از چی بنویسیم و چطور شروع کنیم. ولی نمیدونن قسمت سختش همون شروع کردنه و البته ادامه دادن. بنظر من نوشتن دیوار میان ما و مشکلات رو میشکنه. وقتی مشکلی آشکار بشه ، حل اون سادهتر میشه.