هیچ‌کس بدون کمک نیروی همکاران به جایی نمی‌رسد.
ناپلئون هیل

همکاری با قدرتمندان و استادان به مثابه ورود به چالشی عظیم جهت تقویت مهارت‌ها و تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت، آمـوزش نامحدودی است که مشابهش را درهیچ کار شخصی و مستقلی نمی‌توان یافت.

روزی که تصمیم گرفتم به عنوان تـولید‌کننده محتوا باسایت مدرسه نویسندگی همکاری کنم حتی مطمئن نبودم که باید کدام یک از حوزه‌های پیشنهادی را انتخاب کنم. چراکه به طور جدی و واقعی در هیچ کدام تجربه‌ای حرفه‌ای نداشتم. اما به توصیه استاد کلانتری که مشوق شروع کار ولو با تجربه اندک هستند دل به دریا زده و باتوجه به علاقه شخصی خود، جستارنویسی را برای همکاری با ایشان انتخاب کردم.

نوشتن مطلب مدتی به طول انجامید. یافتن ایده وانسجام متن نیازبه خواندن و تحقیق داشت. این کار با توجه به همزمانی این فعالیت با تغییر حوزه کار شخصی من و درگیری شدید با مشکلات کار در بخش کرونا، تغییر محیط و همکاران، ناهماهنگی‌های همیشگی سیستم اداری و اجرایی و… که منجر به نوعی بهم‌ریختگی چندریشتری در زندگی‌ام شده بود؛ چندان خوب پیش نمی‌رفت. تا حدی که گاهی تصمیم به انصراف از همکاری به‌سرم می‌زد.

اما شوق نوشتن و کمی سماجت مهمترین دلیل ماندن بر سر قول و قرارم بود.

انگیزه دیگرم محک زدن خودم برای ارزیابی کارم توسط استادی بود که سایتش به عنوان تنها مرجع رسمی آموزش نویسندگی شهرت داشت. این عوامل دست بدست هم دادند تا من خودم را با این چالش جدید سازگار کنم.

از آنجا که بخت با من یار بود نوشته‌ام مقبول طبع استاد واقع شده و مجوز رفتن روی سایت راگرفت.
حس ناب تاثیرگزار بودن ولو به اندازه یک نویسنده نوپای ناشی به حدی بود که قادر به توصیفش نیستم.
انجام دادن کاری نو که پیش از این خود را عاجز از آن می‌دیدم باپاگذاشتن در میدانی ناشناخته و کلنجار‌رفتن باموانع آن، نوعی احساس قدرت و رضایت را در وجودم زنده کرد که امیدوارم کاتالیزوری قوی برای تجربه دوباره و دوباره‌اش باشد.

عنوان مقاله ” جستار و جستار‌نویسی و سماجت در نویسندگی ” است که گویای سخن تکراری اما مهمی است که حاکی از سماجت در کار و حرفه برای پیشبرد برنامه‌ها و تحقق اهداف است.

وجه تمایز افرادی که با پافشاری و ایمان رویای خود را به واقعیت تبدیل می‌کنند و آن هاکه فاقد این خصلت هستند بلاجبار در جایی از مسیر زمینگیر می‌شوند.

در این مدت که به عنوان مسئول بخشی از آزمایشگاه تصدی برخی مسئـولیتهای جدید را عهده‌دار شده‌ام و همینطور به لطف دست‌و‌پنجه نرم کردن با مراجعین مشکوک به کرونا، بیشتر از قبل مفهوم همکاری و سماجت در کار را درک می‌کنم.
هرچند بیشتر این تجارب بدلایل متعددی همچون سوهمکاری که از سومدیریت ناشی می‌شود تلخ و ناگوار هستند، اما درسهای زیادی را هم از این اتفاقات گرفتم که شاید دیگران هرگز تجربه نکنند.

تجربه همکاری با شاهین کلانتری و بخش کرونا به من آموخت که مهمترین عامل در بجان‌خریدن خستگی‌ها و درنقطه مقابل بیزاری از کار، نتیجه‌ای است که شخص در قبال کاری که می‌کند انتظار دریافتش رادارد. پاداشی که من دریافت کردم افزایش اعتماد بنفس و خودباوری است که شاید بیشتر از ثمره مادی در مسیر موفقیت به آن احتیاج دارم.

 

همچنین وقتی نوع و جنس کار با روحیه و علایق سازگار باشد میلی سوزان نیروی لازم برای استقامت و سماجت را تزریق خواهد کرد. این نیرو همان انگیزه و انرژی مورد نیازی است که در بیشتر مواقع فقدانش بصورت اصطکاک عمل کرده و عملا حرکت را کند یا متوقف می‌سازد.

 

این موضوع مرا به فکر می‌برد که شاید روزی برسد که در سیستم اداری کشورمان محیط و شرایطی فراهم شود که کارمندان به نیروی درونی و موثر برای کار مفید و نتیجه‌بخش دست پیدا کنند. هر چند بعید می‌دانم این آرزو به عمر من قد بدهد.

امید که در تربیت فرزندانمان برای رشد و بالندگی استعدادهای فردی و سرافرازی کشور با بالابردن انگیزه کار مستمر و جدی و داشتن روحیه شکست‌ناپذیر مجهز به کمی سماجت و حس همکاری موفق باشیم.