تصمیم گرفته بودم سه روز قید نوشتن و انتشار پست در سایت را بزنم، تا مثلا کمی کلهام هوا بخورد، اما سیل لینکهای ارسالی بسوی گروه دوستان را که دیدم، قید تنبلی را زدم.
“خب من که صبح زود بیدار شدم . این بهترین فرصت برای استفاده از سکوت محیط و البته ذهنم هست. اگر الان ننویسم پس، کی؟”
حقیت دارد که ما انسانها بیشتر از روی احساساتمان تصمیم گرفته و رفتار میکنیم. در حالی که این توهم همیشه با ماست که ریشه تمام انتخابهایمان منطق است. من وقتی دست به انجام کاری میزنم که جو گیر شده باشم یا ترس و اجباری در پس آن تصمیم نقش داشته باشد. این یک واقعیت در مورد خودم است. امروز با دیدن پستهای دوستان انگیزه پیدا کردم برای نوشتن. هر چند این اتفاق مثبت تلقی میشود و هدف از شرکت در جمع و بودن در کنار دیگر افرادی که دغدغه و افکاری مشابه دارند نیز ورای این بازخورد و تاثیر نیست. اما این درک این واقعیت که تاثیر احساسات آنی در بروز رفتارهایم تا این حد چشمگیر و قدرتمند هستند، به شخصه برایم جالبتوجه است.
خیلیها طی چند ماه اخیر با ورود به حوزههای اقتصادی ناآشنا، بصرف توهم ثروتمند شدن سریع، بسیار متضرر شدهاند.
مسلما آنها با احساساتشان تصمیم گرفتند. خبر سودکردن و افزایش سرمایه دیگران آنقدر بار انگیزشی قوی برایشان داشته که دست به کار فروختن مالواموال زده، وارد صحنه شدهاند.
به قول بنجامین گراهام
اصلی ترین مشکل سرمایهگذار – حتی بدترین دشمن او – احتمالا خود اوست.
دیشب در اخبار ماجرای سایتهای شرطبندی داخل کشور را از تلویزیون میدیدم.
تعداد زیادی از مالباختگانی که با فروش خودرو، خانه، زمین و حتی تمام سهمالارث خود به امید برنده شدن، حالا فقط یک بازنده با دنیایی حسرت هستند.
شاید برای این افراد قبل از انجام چنین ریسکهای خانمانسوزی این جمله از ” بنجامین گراهام” کفایت میکرد که:
خرید را نه براساس خوشبینی بلکه بر اساس حساب و کتاب انجام دهید.
این داستان جوگیر شدن نه فقط در مسائل مالی و دنیای سرمایهگذاری که همه جا بچشم میخورد.
یادم هست بچه که بودم جند روزی با خانواده در روستایی مهمان بودیم. تمامی زنان آن روستا از پیر تا جوان یک مدل و یک رنگ چادر گلگلی سر میکردند.
امروز هم ما براحتی با وجود مثلا سوادو برخورداری از یک دنیا آموزش ممکن است تحت تاثیر جو وارد شده بر اجتماع تصمیم بگیریم. دست به انتخاب و اقدام بزنیم. مثل مشارکت در انواع کلاسها و وبینارها در یک بازه زمانی کوتاه و پس از تبلیغات هیجانانگیز و توضیحات اغواگر فروشنده ،در حالی که در حالت معمول امکان نداشت دست به چنین عملی بزنیم.
یکی از راهکارها برای در امان ماندن از این قبیل خودزنیها و تصمیمات عجولانه، صبر کردن است. پیشنهاد میشود یک ساعت بعد از دیدن یک کلیپ تبلیغاتی که اصرار به مفید و موثر بودن محصول خود میکند، آرام یک گوشه بنشینیم و با خود بگوییم:” خب آیا واقعا این همان محصولی است که لازم دارم؟”
شاید این روش برای جلوگیری از افتادن در دام شتابزدگی ناشی از احساسات آنی تا حدودی موثر باشد. نکته مهم این است که باید بیشتر خودمان را بشناسیم. با شناخت عمیقتر نسبت به خودمان امکان مهار احساسات برایمان فراهم خواهد شد.
منی که میدانم تا چه اندازه تحت تاثیر جو حاکم و احساسات درونیام هستم، بهتر میتوانم رفتارها و عکسالعملهای خودم را تحت کنترل در بیاورم.
ثبت ديدگاه