نیزهاش را برداشته از غار بیرون میزند. چند تن از مردان دیگر را برای رفتن به شکار با خود دعوت میکند. به همکاری آنان نیازمند است.
مردان نیمه برهنه در جستجوی شکار آرام و بیصدا پشت علفزارها مخفی میشوند. بدون کوچکترین حرکت اضافی، سکوت و صبر اختیار میکنند، تا درست سر بزنگاه گوزن سربههوا را غافلگیر کنند.
مهارت در شکار به سالها تجربه و قدرت تمرکز و چابکی فوقالعاده نیازمند است.
یک شکارچی ماهر چشمانی به تیزی عقاب دارد و پاهایی به تیزتکی پلنگ. صبر را میشناسد. سیرکردن شکم و زندهماندن در آن دوره از زندگی بشر به این قابلیت بستگی داشته و کسی که آن را ندارد محکوم به فناست.
باید مهارتی را بیاموزم که مطابق با نیاز زمانهام است
امروز ما نیازی به یادگیری شکار نداریم. آن چه ما باید میآموختیم، طبق نیاز زمانه خودمان شامل خواندن و نوشتن و حساب و کتاب بود. در دورهای که ما وارد مدرسه شدیم، آموزش و پرورش به عنوان متولی تعلیم و تربیت وظیفه آمادهسازی نسل آینده را همچون امروز، به عهده داشت.
ما باید باسواد میشدیم و شدیم. مهارتهای مختلفی در زمینههای متعدد فراگرفتیم که نیاز دوران خودمان بود.
با ورود به دانشگاه دو درس کامپیوتر و کنترل جمعیت با صلاحدید متفکران عرصه علم و دانش به سرفصل واحدهای آموزشی و دروس دانشگاهی اضافه شد.
دلیل لزوم یادگیری مستمر و آشنایی با مهارتهای [دید، تغییر نیازها و ساختار اجتماعی و اقتصادی و… جامعه است. وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل میشویم به امید یافتن شغلی مناسب و متناسب با دانش و تخصص خود وارد بطن جامعه میشویم.
تعداد کمی از ما با بهرهمندی از نفوذ یک مولفه قدرتمند انسانی و فقط با یک تلفن، در سازمان یا ادارهای دستودلباز مفتخر به خدمت در پستی مهم و کلیدی میشویم.
بعصی دیگر از ما پس از گذشتن از هفت خان رستم و شرکت در انواع و اقسام آزمونها و مصاحبهها و برخورداری از کمی شانس و اقبال و توسل به انواع نذورات ریز و درشت، بلاخره کاردار میشویم.
عدهای هم قید کار دولتی و استخدام را زده، تصمیم میگیرند یا خود رئیس خود باشند ویا برای یک رئیس کار کنند.
یادم میآید اوایل دوران استخدامی با تئوری رشد و ارتقا پرسنلی مواجه شدم. سیاستی در راستای ارتقا مهارتهای فردی کارمند، همچون آشنایی و تسلط به کامپیوتر که پیش از آن کسی حتی راجع به این مهم فکر هم نمیکرد.
با تولد و تکثیر قارچمانند شبکههای مجازی و ورود برنامههای کامپیوتری، هر چند در ابتدا ارگانهای دولتی کمافیالسابق در مقابل آن جبهه گرفتند؛ اما طولی نکشید که این بستر شکلگرفته بر اینترنت تمام الگوها و رفتارهای سازمانی را تحتالشعاع خود قرار دادند.
چرا از یادگیری مهارتهای جدید فراری بودم؟
این دوره مصادف بود با آغاز یخزدگی مغز من. پناه آوردن به دایره امن و ترس از خروج از این محیط بزرگترین مانع من ودیگر همتایانم بود، که از پذیرش لزوم توجه و استفاده آگاهانه از این فرصت تازه، به شدت اجتناب میکردند.
بنظر من شرایط جدید صرفا نقش پرکردن وقت و سرگرمی را داشتند. با وجود دیدن نشانههای حیوحاضر مبنی بر امکان استفاده از این فرصت نو و بهرهمندی از قابلیتهایش، باز هم از لزوم و اهمیت یادگیری مهارتهای جدید در خصوص امکانات پیشآمده، غافل ماندم.
شاید هم خستگی از سالها یادگیری، عدم وجود انگیزه کافی، گرفتار شدن در چرخه قوانین اداری و بینتیجه دیدن این گونه تلاشها دلایل این طرز فکر بودند. یا حتی صرف وقت و انرژی زیاد برای ایجاد تعادل بین وظایف همسری، مادری و اداری و…، مجال برای پرداختن به این مهم را نمیداد.
سرانجام روز موعود فرامیرسد.
اما از آنجا که از هر چه بگریزی روزی گریبانت را خواهد گرفت، امروز که برای انتشار افکار و نظراتم بستر وب را برگزیدهام بیش از هر زمان دیگری نیاز به آموزش و یادگیری در حوزههای جدید را حس میکنم.
نگاه اضطرار و فوری به یادگیری و تعلیمِ مطابق با نیاز زمان حال، باید از همان دوران مدرسه به کودکانمان آموزش داده شود.
اگر بچهها از سنین پایین کاملا با مفهوم ضرورت یادگیری از گهواره تا گور، با نگرش توجه خاص به علم روز، آشنا شوند؛ این طرز فکر تبدیل به عادت فردی آنها شده، برای غلبه بر هر نیرویی متضاد با آن، مقاوم خواهند شد.
اگر با تمام وجود بدانیم که هیچ راه گریزی نیست و روزی باید با ترسها و نیروهای مهاری درونیمان بجنگیم، آن وقت این همه تعلل نخواهیم کرد.
هر دورهای با توجه به شرایط تاریخی خود نیازها و شرایطی را تجربه میکند که با گذشته ممکن است توفیر بسیار زیادی داشته باشد.
در این میان آن ها که عادت یادگیری مستمر و وارد شدن در چالشها را از کودکی در خود نهادینه کردهاندبمراتب از دیگران چند گام جلوترند.
باید این نکته را خاطر نشان کرد که ” ماهی را هر وقت از آب بگیری تازهاست. ”
پس به هر ترتیبی که شده باید باورها و افکار منفی که در برابر یادگیری همیشگی و موثر مقاومت میکنند، بیرون ریخته و دست به کار شویم.
بله واقعیت همین است، هیچگاه نباید از حرکت بایستیم. ممنون از مطلب خوبتون.
ممنون بابت توجهتون.