از شب قبل تصمیم به نوشتن مطلب در مورد هدفگذاری و تاثیر آن در رسیدن به موفقیت داشتم. البته در لیست بلند بالای کارهای خود برای آخرین روز هفته برنامه مفصلی چیده بودم.
ساعت شش صبح بیدار شدن آن هم روز تعطیل احتمالا از نظر کارمندان کمی غیر عادی بنظر برسد. اما با وجود سحرخیزی و انجام تعداد قابل توجهی از وظایف خودم از گردگیری و نظافت منزل گرفته تا اضافهکردن چند قلم از مخلفات ترشی هفتهبیجار و آشپزی و خرد و سرخ کردن سبزی و… متوجه نوعی اهمالکاری از سوی خود درونیام شدم.
من تمام این کارها را با دقت و وسواس و بطور کامل انجام میدادم تا از نوشتن طفره بروم. کاری که اولویت روز جمعه من بود و من با پرداختن به کارهای کوچک و بزرگ دیگر سعی در بتاخیرانداختن و دررفتن از آن را داشتم.
هر بار که به کاری غیر ضروری مشغول میشدم، عذاب وجدان این که دارم سر خودم کلاه میگذارم گلویم را میفشرد و هر دفعه با توجیهی از دست آن فرار میکردم.
یادم رفت بگویم که در این بین یک فیلم کارتونی دوساعته هم دیدم.(!)
خلاصه هر کاری کردم جز نوشتن. تا این که آخرین رمقها را برای قصه گفتن آخر شب و خواباندن دختر کوچولوی خود صرف کرده و در اصل خودم را خواباندم.
الان که اینجا در سکوت ساعت ۴ صبح خودم را به تایپ کردن محکوم کردهام، دارم خود را بخاطر اهمالکاری روز قبلم مجازات میکنم.
اهمیت اولویتبندی و پایبندی بر سر یک تصمیم، عادتی کلیدی در افراد موفق بهشمار میرود. دستاوردی که انضباط شخصی ( self-dicipline) را مستقر نموده در نهایت رسیدن به اهداف را آسان مینماید. اما رسیدن به انضباط شخصی نه یکباره و نه به حالت تهاجمی و سریعالسیر امکانپذیر نیست.
این عادت موثر که زیربنای موفقیت محسوب میشود نیز مثل سایر عادتها نیاز به تکرار و تمرین و تقویت الگوهای ذهنی مربوط به خود در مغزرا دارد.

رسیدن به انضباط شخصی تیازمند تمرین و تقویت بر پایه تکرار دارد.
انضباط شخصی با آن مفهومی که در مدرسه آموختیم تفاوتهایی دارد. هر چند نظمی که مدرسه و محیط بیرونی به ما با اجبار میآموزند خود آماده ساختن بستری برای پیریزی انضباط شخصیاست.اما لزوما کسی که قطاری از نمره انضباط بیست را در کارنامهاش دارد قطعا یک فرد دارای انضباط شخصی بهشمار نمیرود.
شاید من سر ساعت یا شاید هم زودتر از دیگر همکارانم از رختخواب گرم و نرمم بیرون بزنم. یا زودتر به محل کارم برسم و حتی موفق به خوردن گل چایی زودتر از بقیه مترصدان شوم، اما ممکن است بر سر تصمیمی که با خود گرفتم مبنی بر این که چند صفحه کتاب بخوانم سست شده و زمانم را با گذراندن در شبکههای مجازی بسوزانم.
شاید به موقع ناهار بخورم اما با دیدن دیس پلو و خورشت و سالاد فراموش کنم که به خودم قول داده بودم بر طبق رژیم غذاییام پیش بروم.
صرف این که اتاقم و حتی کشوهای کمدها و کابینتهایم مرتب و منظم است دلیل بر این نیست که من در زندکی موفق به پیادهسازی انضباط شخصی شدهام.
بلکه وقتی میتوانم بگویم که دارای نظم فردی هستم که به پیشنهادات احساسی و مقطعی و البته وسوسهکننده ذهنم جواب منفی داده و تصمیم منطقی و احتمالا کسلکننده و نه چندان هیجانانگیز اما لازم و ضروری را اتخاذ کنم.
وقتی بتوانم بر اهمالکاری و تلفکردن وقت با پرداختن به کارهای غیرضروری غلبه کنم آن زمان بر طبق اولویتها و زمانبندی پیشرفته و در صورت تکرار و انجام بدون فشار این برنامه است که میتوان گفت من شخصی با انضباط درونی هستم.
هر چند اینجا جز خودم کسی را ندارم تا عملکردم را ارزیابی کند و نمره بدهد اما نتایجی که در زندگی واقعی دارم میتوانند گویای قوت و ضعف من در این مشخصه فردی باشند.
امروز بهتر از هر زمان دیگری به مفهوم توصیه برایان تریسی به عنوان معلم مدیریت زمان برای جمله معروف” قورباغه را قورت بده “پی بردم.
واکنون در حال قورت دادن این قورباغه سبز چاقالو هستم.
ثبت ديدگاه