میگوید، میخواهم راهی نو بسازم، نه، در راهی نو قدم بگذارم. میگوید دلم چنین میخواهد و چنین. این طور شوم و آنطور.
آرنولدی شوم برای خودم.
مگر من چه از استیو جابز کمتر دارم. تازه شلوارم هم جین است
نوازنده معروف فلان ساز حقیقی و مجازی شوم، دنیا را بترکانم.
میگویم آرزو بر جوانان عیب نیست.( هر چند بر پیران هم )؛ اما برای تحقق ابر آرزوهایت باید دلت چون سنگ محکم شود.
نمیشود بشینی و برای خودت دل بسوزانی و منتظر معجزه باشی.
تو که با غورهای سردیت میکند و مویزی گرمی، تو که گوش بفرمان خاله خرسه، از عیوب و کمکاریهایت در روز روشن چشمپوشی میکنی، توقعات فضایی از آینده نداشته باش.
امروز دلم درد میکند. حوصله ندارم. حالا این سریال جدید را ببینم.
رفتم بانک سرم درد گرفته. از قضا گلوی لوله فاضلاب همسایه هم لقمهای قلمبه گیر کرده. از شما چه پنهان دختر قصاب محل، بگی نگی کرونا گرفته و جو بایدن از ترامپ پیشی گرفته. پس کار تعطیل است و فراغت آزاد.
این پارتیبازی تو با خودت کم از دشمنی ندارد.
بگذار رو راست باشیم، بالا رفتن، حال از هر چه که باشد، بلند شدن و ایستادن میخواهد. زحمت دارد و گاهی هم درد افتادن.
جان کلام باید عرق بریزی تا گوساله بیاید گاو شود.
از خور و خواب و تفریح و تفنن، تا نزنی به جایی نمیرسی.
دلت به حال خودت اگر میسوزد، سختگیر باش. خودت را پررو نکن. من بارها چوب پررو کردن خودم را خوردهام.
به محض این که دو روز خودم را رها می کنم، تنپروری و وقتکشی جور و پلاسش را بر میدارد میآورد دم خانهام پهن میکند.
در فرصتطلبی رقیب ندارد. تا میخواهم به اصطلاح از در دوستی وارد شوم، گزینههای وسوسهبرانگیزش را یکی یکی میگذارد روی میز.
امروز کار تعطیل بگیر بخواب.
از شنبه بشین پای خواندن و نوشتن.
فعلا اخبار را دنبال کن.
فلانی عجب پستهایی هوا کرده، حیف است نبینی.
از سر ساعت شروع کن، حالا یک ربع بعد چیزی نمیشود.
این دوستی که مدام در گوشم وزوز میکند همان خاله خرسه داستان بچگیام است.
برفرض محال که دوست است و دلش برایم میتپد🙄، با آن شفقت و ترحمش خواسته یا ناخواسته تبر برداشته و قصد برانداختنم را دارد.
من فهمیدم اگر گوش به اراجیف این خرس نادان بدهم، باختهام.
میخواهم با خودم سختگیر و بیرحم باشم.
اینجا پادگان است، حداقل تا اطلاع ثانوی و قوانین سخت و محکمی دارد.
بنابر حکم دیوان عالی که خودم رییسش ( و نیز همه کارهاش ) هستم؛ زین پس ریختن خون خاله خرسه هم حلال شد.
شاید لازم باشد روزی چند بار دست بر چاقو برده و خونش را بریزم، اما اینجا تنها جایی است که این کار مجاز است.
اصلا واجب شرعی است. هر دوست موذی و حتی ابله ذهنی و درونی، دشمن محسوب میشود.
دلت نمیآید؟ باشد اشکالی ندارد. نکش. حداقل نادیده بگیرش. قهر کن. این را که دیگر میتوانی.
دیگر خود دانی. میخواهی به دوستی با خاله خرسه ادامه بده.اما عواقبش پای خودت.
یا که از سنگر اراده و پشتکارت جانانه پاسبانی کن.
نتیجهاش بعدها سرفصل خبرها خواهد شد.😉
ثبت ديدگاه