عجله دارد. ده دقیقه تا زمان حضور در جلسه باقی مانده و او هنوز موفق به گرفتن تاکسی نشده. تعداد مسافران بیشتر از تعداد تاکسی‌هایی‌ست که در خط حضور دارند.

این پا آن پا می‌کند. مشتهایش را بی‌اختیار می‌فشارد. نگرانی و آشفتگی از سر و رویش می‌بارد. نگاهش به سمت چپ و پایین دست خیابان، اولین نقطه‌ای که تاکسی‌ها از پیچ انتهایی خیابان دیده می‌شوند؛ دوخته شده است.

نخیر، خبری نیست. دیگر واقعا دیرش شده است.

《 کاش انقدر مسافر اینجا نایستاده بود. کاش زودتر از خانه بیرون زده بودم. کاش هنوز وقت داشتم و…》

این اتفاق تقریبا بیشتر اوقات برای او می‌افتاد. دیگر دیر رسیدن جزئی از رفتار همیشگی او شده بود.

هر روز دیرتر از بقیه کارمندان به محل کارش می‌رسید. نگاههای پرسشگر و معترض کارفرما و همکاران دیگر برایش عادی شده بود. هر چند از این روند کاملا ناراضی بود و هر روز با خودش عهد می‌بست که شب زودتر به رختخواب برود تا صبح بتواند زودتر و راحت‌تر بیدار شود. خودش می‌دانست برای به موقع رسیدن این تنها راه چاره است.

اما هر شب بی آنکه متوجه گذر زمان باشد، با غرق شدن در فضای مجازی ساعت خوابش دیر‌تراز شب قبل می‌شد و نتیجه هم صبح روز فردا، خواب ماندن و با استرس مریدن و دویدن و دویدن بود.

دیر رسیدن عادت او شده بود. نه فقط محل کار بلکه، در تمامی میهمانی‌ها و دورهمی‌ها و قرار‌هایش با تاخیر حاضر می‌شد.

همه او را با این اسم و رسم می‌شناختند . سعی در توجیه داشت. با بهانه‌های ترافیک و مشکلات شخصی و عجیب و غریب که دیگر برای همه به امری عادی تبدیل شده بود.

 

اما حالا کارفرمایش دیگر به ستوه آمده و صبرش می‌رفت که بسر آید. تذکرات و اخطار‌ها لحنی جدی و گاه کتبی پیدا کرده و آثار و تشانه‌های مشکلی اساسی و قریب‌الوقوع به وضوح دیده می‌شد.

 

دیگر وقت آن رسیده که خودم را اصلاح کنم. 

باید هر طور شده شب زودتر بخوابم.

 

تصمیمی که بارها گرفته بود اما نتیجه‌اش جز پیروزی موقتی و شکستی دائمی چیز دیگری نبود. خودش را در برابر این عادت ضعیف و مغلوب می‌دید. حسی عمیق از ناتوانی داشت.

《 چه کار کنم؟ 》

استفن گایز در کتاب ریز عادت‌ها می‌گوید:

آنچه زندگی ما را شکل می‌دهد کارهایی نیست که یک بار انجام می‌دهیم بلکه کارهایی است که آن ها را به طور مداوم انجام می‌دهیم.

گایز در این کتاب به طور مفصل از نقش ریز عادت‌ها در شکل‌گیری عادت‌های بزرگ ما می‌گوید.
این کتاب که مشتمل بر ۷ فصل است، راه غلبه بر عادت‌های قدیمی و مخرب ودر نقطه مقابل جایگزین ساختن عادات مفید و موثر را به تفصیل توضیح می‌دهد.

 

هر یک از ما بی‌آن که متوجه باشیم، آرام آرام و بتدریج با تکرار یک رفتار مخرب از مقادیر بسیار جزئی و قابل اغماض به نهادینه شدن و جا‌افتادن یک عادت بزرگ و ریشه‌دار می‌رسیم.

عادتی که حالا به اندازه‌ای قوی و محکم شده که بنظر می‌رسد غلبه بر آن اراده‌ای پولادین و عظمی فوق بشری می‌طلبد.

در حالیکه نویسنده کتاب سعی دارد به ما نشان دهد که می‌توان به همان روش و ترتیبی که عادتهای بد را ساخته‌ایم، اقدام به جایگزینی عادتهای مفید و سازنده کنیم.

یعنی همان “ گاماس گاماس ” خودمان

نکته مهم این کتاب این است که به خوانندگان اطمینان خاطر می‌دهد که نیازی به جنگ همه جانبه و پشتکاری عجیب برای مبارزه با عادتهای بدمان نداریم. بلکه آن چه ما لازم داریم شروع کردن از حد بسیار جزئی و پافشاری و مداومت بر آن، تا شکل‌گیری و انسجام کامل است.

 

مطالب زیر شاید برایتان مفید باشد.

روشهای غلبه بر عادت تنبلی